«داستان کوچکترین قهرمانان مصرف بهینه آب»
۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۴
در واپسین صبحگاهان یک روزی بهاری، هوای خانه فرهنگ آب اصفهان پُر بود از بوی کتاب، بوی خلاقیت و شوق کودکانی که به همراه مادرانشان تازه از راه رسیده بودند. خورشید تازه بیدار شده بود و مثل همیشه، با صبر و علاقه منتظر بود تا ببیند چه دستان کوچکی امروز قرار است یاد بگیرند چطور با آب یا همان مایع زندگیبخش، خوب و درست رفتار کنند.

در بیست و نهمین روز از اردیبهشتماه 1404 کودکان با حضور در یک کارگاه آموزشی شاد و خلاقانه تصمیم گرفتند تا قهرمانان کوچک مصرف بهینه آب شوند.
هنر، بازی و آب؛ مثلث یادگیری شاد
«خانه فرهنگ آب» تقریباً هر روز میزبان نزدیک به 100 کودک و نوجوان است که دور هم جمع میشوند تا یاد بگیرند با مصرف درست، قدر آب را بهتر بدانند و نباید آب را بی رویه مصرف کنند.
در یکی از این کارگاهها که روز سهشنبه 29 اردیبهشتماه برگزار شد، سید ایلیا، نازنین زهرا، فاطمه زهرا، امیرعلی، گلاره، امیرعباس، امیرعلی، باران، روشان و سایر بچهها، از طریق موسیقی، نمایش، نقاشی و مسابقه، با مفهوم «مصرف بهینه آب» بیشتر آشنا شدند.
بچهها قول دادند: «من از آب محافظت میکنم!»
در این فضای تعاملی، هر کودک قولی کوچک ولی مهم داد.
سید ایلیا: «من حالا یاد گرفتم که مدت زمان دوش گرفتن را کم کنم.»
گلاره: «به مامان میگویم آب سبزیها را برای گلدانها نگه داریم.»
امیرعلی: «هرجا شیر چکه کند، به بزرگترها خبر میدهم.»
این قولها، میتواند نخستین قدمهای بزرگ در جهت تغییر فرهنگ مصرف آب باشد.
اما این فقط بچهها نبودند که راهکارهای مصرف بهینه آب را آموختند، بلکه مادرانی همچون اکرم باقرزاده، فاطمه سادات طباطبایی، ناهید چاوشی، منیره یعقوبیان و … هم که در کنار فرزندانشان در این کارگاه آموزشی حضور داشتند، با راههاي مصرف درست آب آشنا شدند.
خانم طباطبایی میگفت: «وقتی بچهها در تئاتر شرکت کنند یا نقاشی بکشند، راههای مصرف درست آب در ذهنشان بهتر باقی میماند و حدس میزنم از این پس پسرم حتی در خانه، ترانه آب را برایم خواهد خواند!»
خانم یعقوبیان اضافه کرد: «من هم راهکارهای سادهای مثل استفاده دوباره از آب سبزیها را یاد گرفتم و دیگر این آب را هدر نمی دهم.»
در این روز همچنین کودکان نقاشی زمین تشنه را کشیدند. به طور عملی یاد گرفتند که چطور با یک لیوان آب، دندانهایشان را مسواک بزنند و یاد گرفتند آب دور ریختنی را برای گیاهان استفاده کنند. این فعالیتها، نه تنها آنها را خلاق کرد، بلکه اعتماد به نفس و مسئولیتپذیری آنها را در قبال محافظت از آب تقویت نمود.
این روز، روزی بود که کودکان از شیرهای باز گله کردند، از قطرههای گمشده دفاع کردند و قول دادند که نگهبان آب باشند. پیام این کودکان این بود: «آب گوهر است، پس بیایید از آن درست استفاده کنیم.»
مادران هم پیشنهاد دادند که کارگاههای خانوادگی مصرف بهینه آب و بازدیدهای آموزشی از تصفیهخانههای آب از سوی شرکت آب و فاضلاب در نظر گرفته شود.
در پایان کارگاه آموزشی مصرف بهینه آب، همه به این باور رسیدند که داستان آب، داستان همه ماست. هر قطرهای که صرفهجویی شود، میتواند یک درخت را از مرگ نجات دهد، یک زمین خشک را زنده کند.
این باور میتواند با بستن یک شیر آب که چکه میکند شروع شود.
«آب، زندگی است بیایید این زندگی را قطرهقطره حفظ کنیم. بیایید آب را دریابیم.»